چرا کارها را به تعویق می‌اندازیم؟

یک موضوعی که در دانشگاه خیلی با آن مواجه می‌شویم چانه‌های بی‌انتهای دانشجوها برای به تعویق انداختن زمان تحویل تمرین‌هاست. این چانه‌زدن‌ها هم انواع و اقسام دارد. گاهی پیشنهادهای سیستمی ارائه می‌شود که مثلا کلا ۵ روز تعویق برای همه تمرین‌ها را بپذیرید. یا گاهی پیشنهاد می‌شود که این یک تمرین من را بپذیرید. یا اینکه شب قبل از تحویل تمرین می‌گویند می‌شود این تمرین را یک روز تمدید کنید. در این مورد خیلی صحبت شده.

در مجموع در خیلی از موارد مسئله مسئله‌ای فکری است و نه مسئله‌ای واقعی. مثلا اگر همه تمرین‌ها را یک روز زودتر بگوییم و بعد یک روز زمان تحویل را تمدید کنیم مشکل خیلی‌ها حل می‌شود.

اما موضوع این نوشته پیشنهاد یک سازوکار نیست. سوال این است که چرا ما کارها را به تعویق می‌اندازیم؟ یک سخنرانی تد در این مورد هست که مشاهده‌اش خالی از لطف نیست. انسان احساس هم‌دردی می‌کند. انگار دارد احساسات و برخوردهای خودش را مرور می‌کند. نسخه‌هایی بدون زیرنویس از سخنرانی در آپارات هم پیدا می‌شود.

اگرچه دیدن این سخنرانی جالب است، اما شاید بتوان گفت این سخنرانی به عوارض اشاره می‌کند. اینکه برخی از افراد کارها را به تعویق می‌اندازند بیشتر یک عارضه است، ولی مشکل چیز دیگری است. رفتار به تعویق انداختن مانند تب است. اگرچه تب مشکلاتی ایجاد می‌کند، اما معمولا تب خود بیماری نیست. یک بیماری دیگری وجود دارد که به آن توجه نمی‌کنم که از علائم آن بیماری تب است. شاید رفتار بهتر یافتن بیماری و درمان آن است. ممکن است علت اصلی اضطراب، یا خیلی مشکلات دیگر باشد. بهتر نیست به درمان آن مشکل اصلی بپردازیم تا از مشکل اصلی راحت بشویم؟




جالب بود؟

نوشته‌های دیگری که شاید برای شما جالب باشند:

  • بسم الله الرحمن الرحیم
  • کلیدواژه auto در C++
  • ترنسفورمرها، منابعی برای یادگیری‎
  • نقد کتاب «اندازه‌گیری دنیا»‎
  • درس «ماشین و ذهن»، درسی مناسب برای تدریس